شب سرد زمستان راکسی میفهمد که دیگر اغوش گرمی برای پنهان شدن نداشته باشه
برای خودت زندکی کن
کسی که تورا" دوست داشته باشد
برای داشتنت"میجنگد"
امااگر دوستت نداشته باشد باهر بهانه ای میرود
خدایا ..
دلم ، روحم ، جانم ، دست اوست ..
در این آشفته بازار ، زندگی ام نزد اوست ..
تویی و من ..
هوایم را داشته باش ..
ه زیر " حرفشان " می زنند .
اگر " چیزی " می گویند . . .
صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت
نبـایـد رویش " حساب " کرد
خدایا التماست می کنم
همه دنیایت ارزانیِ دیگران !
ولی ...
آنکه دنیایِ من است
مالِ دیـگری نباشد...
.
.
.