فقط یه دانش آموز ایرانی می تونه زنگی که امتحان داره یا تکالیفش رو ننوشته بطور سیل آسایی اشک بریزه
اما بعدش زنگ تفریح طوری بخنده و بازی کنه که تا حالا انگار اصلا هیچ غمی در زندگی نداشته!!!
اصن یه وضی!
داداش کوچیکم کلاس اول بود گوشیو برداشته به دوستش زنگ بزنه مامان طرف گوشیو جواب داده،
داداشم میگه ببخشید علی هست؟
مامانه میگه شما؟
میگه من بغل دستیشم!
قدیما وقتی شام نداشتیم، تن ماهی میخوردیم،
بعد تن ماهی شد ۷ هزار تومن رو آوردیم به املت،
حالا هم که گوجه شده ۶ تومن، نمیدونم از این به بعد چه خاکی باید بخوریم؟
یه سوتی دادم شاهکار…
یه بار مامانم گفت :این لباس رو بندازم دور؟ برات تنگ شده.
منم اومدم بگم لاغر شدم واسم گشاد شده اندازم میشه.
گفتم گشاد شدم اندازم میشه.
بچه بودم مادرم گفت برو شربت سانکویک بگیر
منم بی توجه به حرفش رفتم
وسطای راه هرکاری کردم یادم نیومد..
به فروشنده گفتم آقا شربت سامسونگ دارید
رفتیم امتحان رانندگی…….
یارو بنده خدا بعد از کلی بِلعَخَره قبول شد!!
انقدر خوشحال بود به افسری که امتحان می گرفت
برگشت گفت :
دست درد نکنه کرایه ما چقدر میشه!!؟
هیچی دیگه ماشین با تمام سرنشیا رفت رو هواااا!!!!!!
اصلا یک وضعیتی است.!
از دختره پرسیدم با کدوم Browser با اینترنت داری کار میکنی؟
سافاری؟
اکسپلورر؟
اپرا؟
فایرفاکس؟
میگه با اون که اولش گوگل رو باز میکنه!